رُگا

راه بی پایان

رُگا

راه بی پایان

رُگا

بوی محرم می آید...لباس نوکریش رادوباره می پوشد
سماوری که برای حسین می جوشد
مگیرخرده که سیاه مکروه است
بهشت هم به گمانم سیاه می پوشد
نگاه داشته حرمت کسی که در این ماه
به یادتشنه لبی کمتر آب می نوشد
همیشه بی حدواندازه مزدمیگیرد
همان که ذره ای برای او کوشد
شدم غلام حسین وخیالم آسوده...
غلام میخرد اماغلام نفروشد

بایگانی
پیوندهای روزانه

۵ مطلب در شهریور ۱۳۹۴ ثبت شده است

او جانم؟

میان این همه فکر

یادتوپرچم صلحی است 

که آرام میکند...

تمام مرا



سلام

عیدمون مبارک:) عید دوس داشتنی...:)

انشاالله فرداعازم مشهدیم:)

یاعلی

تولدمه:)


ماشهریوریها...

یه اتقاق خوب بودیم که توزندگی دوروریهامون افتادیم:)


بگین نه به همین برکت دیگه نه من نه شماها!:))


خوشبختی یعنی آقاصداتوبشنوه

خوشبختی یعنی آقا روز قبل ازتولدت هدیه تولدتو بهت بدن:)

بیست وخورده ای ام میریم مشهد:)

چشم هادراوج سکوت پرازحرفند

گاهی بایدسکوت کرد

حرف دل که گفتنی نیست...!

باید آدمش باشد...

کسی که بایک نگاه کردن به چشمت...

تا ته بغضت رابفهمد


کبوتردلم هوایی شده

آقاجان...

یک نفرهست که گم کرده دلش را اینجا...

به خودش پس نده بی زحمت اگر دست شماست...!



باشدمحل نده،قسم مادری که هست

یادر حرم،به نام جوادت دری که هست


امام رضاخشومیخوام:(